شب است و جاده بسیار تاریک. ماشین بر جاده میلغزد و من با نور در
پی نشانههای جاده، هیجانانگیز و تند و تیز میروم. نشانیهای سفید و
تابلوهای پر از علامتهای قرمز در مساحت ذهن من به مفهوم یک باور عمیق
درآمده است. سرعت زیاد یا کم من در زندگی بهخاطر همین علامتها و
نشانیهای جورواجور است. وقتی نشانی باشد، تو دیگر دلهره و لرزش نداری. با دقت به نشانیهای اطرافت نگاه کن، هستی پر از حنجره و آواز نشانه و نشانیهاست و آن تنها یک علامت، فلش و آدرس نیست. خود نشانی، صاحب هویت و شخصیت است.
همهچیز در این طبیعت نشانه است، مانند: علامتها، حرکتها، صداها، حرکت
فوجفوج پروانهها، چلچلهها، درناها، آوای غوکها، رعد و برق آسمان، صدای
گلولههای سربی، آرشه لرزان ویولنها، کمانچهها، آواز صبح زود قناریها و
مرغ عشقها، شیهه اسبها، ساز چوپانها و.... نشانه و نشانی یک زبان جهانی
دارد. چهره انسانها و حیوانات پر از آدرسهای مفهومی و اسمی هستند. ادراک
صحیح از زندگی یعنی درک عمیق نشانههای راستین زندگی. خنده، نشانه درون
من، در ترکیب موسیقیایی هستی است. خیلی از انسانها بهخاطر ابهام و
نفهمیدن نشانهها سردرگم زندگی هستند. نشانی، انسان را از دانش به آگاهی و
بیداری میرساند. خالق هستی، خود، خداوندگار نشانه و نشانیهاست. صندوقچه
طبیعت پر از اسرار زیبایی و زشتی نشانیهاست. برای درک نشانه و نشانیهای
متعدد، بایستی روح نشانیها را درک کرد. عدهای در این زندگی به دنبال
نشانههای تصویری هستند. اینان معمولاً نقاش، گرافیست، خطاط، و یا...
میشوند، عدهای به دنبال نشانیهای مفهومی و واژگانی هستند و آنها معمولاً
فیلسوف، جامعهشناس، روانشناس و... میشوند و در نهایت عدهای به دنبال
نشانههای سمعی هستند که معمولاً موسیقیدان میشوند. هر انسانی با
نشانهای میدرخشد و روزی با نشانهای خاموش میشود. بهار، تابستان، پاییز و
زمستان نشانیهایی هستند برای من و برای ما.
از نظر علمی میتوان
میلیاردها، نشانه را اثبات کرد. امروز نگاهت را نسبت به نشانههای زندگی،
جهانی کن. به همین چند نشانه و نشانی اطرافت بسنده نکن! مانند: موی سفید و
سیاه، که پر از نشانی است. نشانه و نشانی، چکیده هر مجموعه یا مفهومی است با تصویر یا صدا. نشانی تو، صادره از کجاست؟
نشانی برای انسان انگیزه ایجاد میکند. تو میتوانی به یک آژانس املاک
بروی و نشانی خانههای رهنی، اجارهای یا فروشی را بگیری، میتوانی مجلهای
باشی پر از نشانی، میتوانی یک فیلسوف و روانشناس باشی و نشانه خانه هستی
را به افراد بدهی و یا شاعری باشی که نشانی لیلی و مجنون و خسرو و شیرین
را به شیداییان میدهد. خیلیها در این زندگی به علت عدم توجه به نشانیها
پر از تصادفات دلخراش روانی میشوند. هر نشانی یک متدولوژی و جعبه ابزار
خاص خود را دارد. همه با نشانهها و نشانیها آشنا هستند ولی از آنها شناخت
عمیقی ندارند. گاهی ملتی در یک ساز، یک شاعر، یک نویسنده، یک شمشیر و در
خرد لائوتسه یا کنفسیوس، نشانی یا نشانه میشوند. سرزمین شرق، پر از
نشانههایی برگرفته شده از تائوست (طریقت طبیعت). ملتها را با
نشانیهایشان میتوان شناخت. هندیها و چینیها، را میتوان با
نشانیهایشان شناخت. شما اگر موسیقیدان باشید فقط با تمسک به نشانیهای موسیقی میتوانید یک ارکستر را هدایت کنید. نشانه همان نشانی است.
نشانی آغاز سؤال برای رفتن و حرکت است. از کجا باید رفت؟ و آنگاه تو
تصویری از نشانه، فلش و یا آدرسی را میدهی. فرد مقابل از وجود معنوی تو،
که فلش مفید بودی، لذت میبرد. نشانی گرفتن جزوی جدا نشدنی از واقعیت
روزمره زندگی ماست. نشانی درست، باور حرکت به سوی پیشرفت است. نشانی پر از
علائم تصویری است. چپ، راست، بالا و پایین و انسانها پر از علائم تصویری
هستند. بعضیها آسمانی و بعضیها رو به پایین و زمینی هستند. نشانی شکلی از فرهنگ امیدواری است. کافی است تو نشانی را گم کنی، آشوب میشوی و نگرانی بر سراسر وجودت حاکم میشود. خیلیها در زندگی سعی میکنند آدرس باشند. نشانی مفهومی و ادبیاتی و یا فرهنگ عامیانه یا جاهلانه و یا دارای رفتار حکیمانه باشند. نشانی جایگاه خاص خود را دارد. تو کدامین نشانهای؟ نشانهای مبتذل یا مدرن؟ نشانی مبتذل، همه علامتهای راهنمایش رو به برگشت است.
نشانی مدرن، تمام راهها را از فرهنگ اختیار دارد. این نشانیها از تو
اعجوبه تغییر میسازند. هر آن، آمادهای که در هر جهتی، آگاهانه تغییر کنی و
نشانههایت را به روز کنی. میگویند بعضی فرهنگها و انسانها در نشانی
دادن شیطنت کرده و یا حتی خساست میکنند و با نشانی عوضی تو را سردرگم
میکنند. من استادی را میشناسم که اکثر نشانیهایش تاریخ مصرف گذشته است.
تو اگر فردی به روز باشی، به این دلیل است که تمام نشانیهایت به روز است.
نشانیهای گذشته، زمانی خوب است که مانند درس تاریخ سینه به سینه آمده
باشد؛ آن هم تاریخی که به وسیله حاکمان مستبد نوشته نشده باشد. نشانی،
هم خوب است، هم بد. این پارادوکس را باید درک کرد و این مهم است که تو چه
نشانهای هستی. خیلی از نشانیها سر از ناکجاآباد درمیآورند. هر تابلویی، شکلی از نشانی است، یعنی مرا بشناس و دریاب، به سوی من بیا تا برایت بگویم.
تو زمانی ارزش نشانی را میدانی که شبهنگام در جاده باشی، تازه درک
میکنی که همین علائم راهنمایی قرمز و رنگارنگ هستند که تو را سالم به مقصد
میرسانند و ارزش آنها را بهتر درک خواهی کرد. نشانی یعنی شور زندگی،
آنکه از عشق برای تو بگوید. نشانی یعنی آدرس وصل شاپرک به گل نسترن، یعنی
پیوند دادن اجزای جهان با هم و پل ارتباطی بین شبکههای حیات به یکدیگر. هر
عضو در این طبیعت دارای نشانی و کد ملی خلقت است. نشانی میتواند یک علامت
کوچک باشد. من بسیاری از انسانها را تجربه کردهام که به واسطه یک نشانی
بهظاهر درست، سالها لذت تجربه در زمان حال و زندگی را از دست دادهاند.
زمانی که انسان وارد این اجتماع میشود، هزاران علامت را میبیند که
میخواهند ما را متقاعد کنند که، تو را به سعادت میرسانیم، اما بسیاری از
این نشانیها، دروغین و سفسطهانگیزند. نشانی یعنی علم و صاحب نشانی یعنی
علمدار. نشانی یعنی علامت؛ یک علامت تصویری، شنیداری، بویایی و چشایی.
نشانی در کویر، ستارههای زیبای آسمان هستند و خیلیها را در تاریکی گمراهی
یاری رساندهاند. کافی است ملتی نشانیهای تاریخی خود را گم کند. در آن
صورت باید منتظر بیهویتی نسل جوان خویش باشد. یادم میآید، در میدان جهنمی
مین، نشانههای فسفری را ملاک حرکت قرار میدادیم، فقط کافی بود یک لحظه
حواسات پرت باشد. بهتر است که ما به نشانیهای طبیعت فکر کنیم تا
بتوانیم در این زندگی زمینی، مثل انسان واقعی زندگی کنیم. این همه نشانی که
از خواب و خیال و توهم متولد میشوند، لذت زندگی را از من و تو گرفته است.
گاهی نشانیها را طبیعت به تو میدهد، اما چون در خوابی، درکی از آن نشانه
و نشانی نخواهی داشت. طبیعت گنجینه نشانه و نشانی معنوی و بیرونی من و
توست. گاهی آواز یک پرنده، رازی است که با تو در میان میگذارد، اما تو
دریافت نمیکنی، البته باید مواظب باشی که به دام خرافات و توهمات ذهنیت
نیفتی! گاهی در نشانی، فرهنگ اختیار حاکم است و گاهی جبر. یعنی تو
آگاهانه یک آدرس و نشانی را انتخاب میکنی و گاهی تو را مجبور میکنند که
به یک نشانی و آدرس اکتفا کنی و راههای دیگر را تجربه نکنی. هر
مجموعهای پر از نشانه و نشانی است. راهنمایی و رانندگی پر از علامتهای
تصویری برای من و توست که مرگ و آزار دیگران را انتخاب نکنیم. خیلیها
با کلام، شکلی از نشانی میشوند، مانند کلامهای عاشقانه، بیاحساس،
مادیگرا و عقلانی. در کل، نشانیهای کلامی خیلی حساس و فریبندهاند.
زمانیکه شاگرد طبیعت شدم، سعی کردم از نشانهها و نشانیهای استادم الهام
بگیرم. هر موجودی چه جاندار و چه بیجان، در طبیعت، نشانی من، برای شهود و
الهام گرفتن میباشد. گاهی چشمان یک الاغ، نشانی من است و گاهی تصویر یک
گل، پرنده و یا برف و بارانی، نشانه احساس و دریافت نوشتههای من است. تو
کافی است به طبیعت توجه داشته باشی، دیگر در این فضا سرگردان نیستی. هر شی
یا موجودیتی برای تو نشانی است تا بتوانی در افکار یا احساساتت رشد کنی.
سالهاست به این نشانیها فکر میکنم. خانه دوست کجاست؟ گاهی یک نشانی
میتواند نشانه باشد و گاهی یک نشانه میتواند نشانی باشد، این دو، در هم
رفت و آمد میکنند.
کاش باران بود و یک جاده بی انتها
آنوقت به دنیا میگفتم خداحافظ.
عاشقتم حامد نوشته هات محشرن
شاگرد طبیعت شدن خودش دنیایی داره...