نا شناس

بسیار جالب

نا شناس

بسیار جالب

به نام خدای دانائیها

به نام خدای دانائیها
حتما تا ته بخونید ....5 دقیقه هم نمیشه بعضی وقتا خواسته های آدم براش اونقدر مهم میشه که حاضر براش هر قیمتی بپردازه ...مثلا با یه دختری دوسته....اونو می خواد.....اما هر چی تلاش می کنه بش نمی رسه ...به جائی می رسه که میبینه دیگه کسی نمی تونه کمکش بکنه جز خدا ..میاد مومن میشه .....گدا میشه ....در خونه ی خدا با حال خاصی زار میزنه ..خلاصه یه عارف کاملی میشه برا خودش و دیگه یه حال و هوای خاصی داره ..یه مدتی به همین منوال میگذره .میبینه خبری نشد.....به عشقش نرسید ..بازم زار میزنه ...خدا رو قسم می ده که حاجتش رو برآورده کنه......اما میبینه که نه مثل اینکه خدا بی خیالش شده ..انگار هر چی بیشتر داد می زنه و گریه می کنه خدا کمتر جوابشو می ده ...میاد با خدا قهر می کنه ...لجبازی می کنه ......می ره و یه مدتی پشت سرشم نگاه نمیکنه ...دیگه نمیاد در خونه ی اوستا کریم ....هنوزم با خدا قهره ....میشینه با خودش خاطراتشو مرور میکنه ...کجاها با هم رفتن.......دعواها ....قهرها.....آشتی ها .....یه دفعه می بینه که انگار داره اوضاع ردیف میشه ...خبرای خوب می شنوه .....امیدوار میشه ...میبینه که داره جریان ازدواجش ردیف میشه ...خوشحاله و سرمست ....دیگه تو پوست خودش نمی گنجه .....می خواد از خوشحالی بال در بیاره ....با خودش می گه :ایول به خدا .... با اینکه من باش قهر کردم بازم هوامو داشت و جریانمو ردیف کرد ..یه دو روز میگذره ...یه دفعه یه خبر بد می شنوه ..دوباره همه چی به هم خورد ....دوباره نشد ....دوباره روز از نو روزی از نو ..می گه : اه به این خدا ..داشت کارم ردیف می شد ..الکی گفتم خدا بود....اونم به خودش گرفت و حالمونو گرفت ..بابا ما اصلا نخوایم خدا رو ببینیم کیو باید بینیم ...نخوایم خدا بهمون کار داشته باشه چیکار باید بکنیم ؟
خلاصه زیاد ازین شر و ور ها میگه ..به خدا فحش می ده و ......اما صد افسوس .....و هزار افسوس .......و هزار هزار افسوس.....ای کاش فقط یه دقیقه میشست و فکر میکرد ....فقط یه دقیقه .....که چرا خدا داره باهاش اینجوری میکنه ....وقتی میگه خدایا، جوابی نمیشنوه...اما وقتی قهر میکنه همه ی کاراش ردیف میشه ...خب اگه اینجوریه همه برن با خدا قهر کنن و حاجت بگیرن دیگه ..درجوابش میدونی چی باید گفت ؟
فقط اینو میشه گفت که :هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند....نمی دونم اما خدا می گه :من هرکس رو بیشتر دوست داشته باشم بیشتر مبتلاش میکنم ...بیشتر درد بش می دم تا بیاد در خونمو من صدای قشنگ یا الله یا الله اونو بشنوم...بیشتر رنج بش می دم تا بیاد در خونمو من صدای دلنشین ناله هاش رو بشنوم .....حالا ممکنه بگی : ما اگه نخوایم خدا ما رو دوست داشته باشه کیو باید ببینیم ...من بت می گم : اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی ...اینا شعر نیست ...واقعیته .........حقیقت عالمه ......مگه نشنیدی حسین بن علی تو کربلا چی کشید ..مگه نشنیدی که حتی شش ماه ی اونو جلو چشماش پرپر کردن ...حسین این همه بلا کشید اما جز رضایت خدا چیزی نخواست ...وخدا مباهات کرد به حسین و تشکیلاتش ..و خدا خصوصیاتی به حسین داد که به احدی از امامان نداد ..حتی به جدش رسول الله ....حتی به باباش علی .....وحتی به مادرش فاطمه ...خب این خصوصیات به چه خاطر بود ؟
می دونی به چه خاطر بود ؟
فقط به خاطر شدت سختیهای حسین ....خدا حسین رو آورد به این دنیا تا یه درسی به ما بده ....اون درسم اینه : نابرده رنج گنج میسر نمی شود ....خدا یه حسین فدائی کرد به خاطر این درس ...پس تو هم بدون .....اگه داری سختی می کشی خدا دوستت داره ....خدا داره نگات می کنه ...خدا داره بت افتخار می کنه ....و اگه دوستت نداشت می گفت :حاجت این بنده رو بدید بره که از صداش بدم میاد ...دیگه نمی خوام صداشو بشنوم ...هر چه زودتر بش بدید بره ...پس فکر نکن اگه خدا جوابتو نداد دوستت نداره ..برعکس...عاشقته که بت نمی ده ....و اگر جوابتو داد فکر نکن که دوستت داره....بیا یه جوری باشیم پیش خدا .....اونوقته که هر چی بخوایم خدا بمون می ده ...می دونی باید چه جور بود ؟
من می گم ....تا حالا دیدی یه دونه مرده شور رو که داره شخص متوفی رو می شوره ؟
اگه ندیدی برو حتما ببین ...ما باید مقابل خدا مثل اون مردهه باشیم تو دست اون مرده شوره ...تسلیمه تسلیم .....بیا به خدا اعتماد کنیم و بذاریم هر کاری که دلش می خواد با ما بکنه ..ضرر نمی کنی ......رفاقت با اون خیلی خوبه.....و بدون اگه دردمندی و دلت پر از غصه ست ....خدا با تمام وجودش عاشقته و می خواد که صداتو بشنوه ..پس تو هم از ته دل صداش بزن .....از ته دل عاشقش باش یا حق