ارتباط: دو نوع ارتباط داریم:1- مشروع: همون قضیه حاجی آقا و صیغه واین حرفهاست. 2- غیر مشروع: همون قضیه چایی نخورده پسر خاله شدن است. اصولاً زمان پیدایش این پدیده به ظرفیت افراد بستگی داره.
بچه:جانداری که معمولاً چند سال پس از ازدواج یا 9 ماه پس از آن بوجود می آید. البته در مواردی هم کمتر از 9 ماه. (نچ نچ نچ...). مایهی عذاب پدر مادر، مزاحم.
بله برون: گفتمانی است که اصولاً برای تیغاندن موجود بدبختی به نام داماد، صورت میگیرد. این بار پدر، مادر و تمامی فک و فامیلهای عروس خانوم، برای انجان این امر به کمک عروس خانوم میشتابند.
بوسه: اتصال سیم مثبت ومنفی یک جریان برق 22000 ولته که اگه زیاد کش بیاد فیوز مرکزی بد جور میزنه بالا!
تلفن: وسیله ای برای بیهوده نماندن شماره که توسط گراهام بل اختراع شد.
چ: هفتمین حرف از حروف الفبای فارسی است که دارای یک گردالی و سه نقطه در داخل آن میباشد.
چادر: پوششی است اسلامی برای زنان که در موارد اضطراری (کمبود وقت و حوصله و نبود سشوار و شانه و لباس تمیز و مرتب!) کاربرد اساسی دارد! در برخی موارد غیر اضطراری (نبود شوهر در منزل) بصورت پشت و رو استفاده میشود!
چاکریم: واژه ایست محاورهای که در محدوده میدان امام حسین به پائین مورد استفاده دارد.
چاله: اتوبان همت - آنچه قبل از چاه در آن میافتند!
چت: ( به فتح چ) گفتگویی است کامپیوتری. من تایپ میکنم تو میخونی، تو تایپ میکنی من میخونم.
چت: (به کسر چ) احساسی که بعد از چَت زیاد به مغز انسان دست میدهد!
چتاب: مجموعه نوشته شده یا کتاب که در تبریز چاپ و منتشر شده باشد!
چرتکه: وسیلهای است که با آن حساب و کتاب دوستان و دشمنان را رسیدگی میکنند. نوع قدیمی کامپیوتر که با آن نمیشود Chat کرد.
چراق: وسیله روشنایی بیسوادان، همچنین قارچی که اشتباهی از اون طرفی روییده باشد!
چرندیات: وبلاگی است خارجی که خیلی باحال است.
چس فیل: بوی بدی که در باغوحشها به مشام میرسد!
چشمک: وسیلهای برای آغاز یک زندگی مشترک!
چلاق: (بر وزن الاغ!) حالتی که بعد از ضربات پیدرپی دسته جارو توسط خانوم خانه، به پای آقای خانه ایجاد میشود!
چلمبوق: نمیدونم والا یعنی چی!
چلوکباب: بهترین غذای ایرانی - همچنین بدترین غذای ایرانی اگر بیست سال در چلوکبابی کار کنید!
چماق: وسیلهای برای برقراری عدل و برابری. در برخی موارد از شمشیر ذوالفقار هم استفاده میشود!
چمدان: وسیلهای که زن خانه به هنگام قهر کردن با مرد خانه، وسایلش را در آن میگذارد و به خانه مادرش میرود!
چمران: از بزرگان و روشنفکران انقلاب اسلامی که در حال حاضر بصورت بزرگراه دراز به دراز در شهر تهران قرار دارد تا شهروندان گرامی از روی ایشان رد شوند! (در ضمن قسمت زانوی آن مرحوم نیاز اساسی به آسفالت کاری دارد!).
چوخلص: کلمه ای است به دو مفهوم: «چاکر و مخلص»!
چونه: قسمتی از صورت که در هنگام خرید یا فروش کالا آن را میزنند!
خواستگاری: وسیلهای برای برقراری یک ارتباط مشروع و اثبات علاقه و معرفت خود به طرف. (بگی نگی همون اِسی معرفت)
دختر: نوعی بنده خدا! که از روی بدشانسی در ایران متولد شده است و هر روز باید موقع عبور از خیابون مواظب باشه که یه وقت یه پرایدی زیرش نگیره!
سوسول: لغت سوسول برگرفته از ۲ قسمت هست قسمت اول که در اصل سه (۳) سول بوده. سول در زبان فارسی کهن به معنی ناودان که در اصل از ترکیب نوعی آرایش مو یعنی گذاشتن مو به صورت
فرق از وسط! البته این ۲ سولش بوده و سوله سومش رو من هر چقدر فکر کردم پیدا نکردم!
شاسکول: منگ، آخر تیپ، بچههای رشته الهیات.
شاش: بترسان تا بریزد، نخندان تا نریزد.
شام: تا توانی دلی بدست آور
شبیخون:حملهی ناگهانی در شب همراه با سر و صدا و جراحت زیاد. (بازم هر جور راحتی فکر کن)
شتر: همان پسرانند که دم در خانهی دختران می خوابند. (بر گرفته از همون ضرب المثله)
شترنجی: صورت فرد شرمنده را گویند.
شراب: بپا نیفته، آب شنگولی.
شرمنده: زمان بروز این حس، کلاه کاسکت فراموش نشود.
شل: (به فتح ش) از ملزومات اولیه گدایی.
شلغم: موجودی است بی آزار، در بدن وی رگی نمییابید، در جای سرد نگهداری شود تا وا نرود.
شلمچه: محلی که آنان مردند تا اینان بخورند.
شماره: از کنار هم قرار دادن چند عدد تک رقمی تشکیل شده که بصورت زنجیروار پشت هم آورده میشوند.
شمال: پاتوق، سرتو بالا کن بالا کن بالا، هر جا دریا داشته باشه.
شوت: 1- دست نیافتنی، دور از این حوالی بسر میبرد.2- ضربهی حاصل از عقدههای بازیکن
شورت: پوششی برای منطقه ممنوعه.
شوش: شعبه2جردن، بورس شلوار 6پلیسه (خمره)
شوهر: وقتی دیگه خیلی بیکاری میتونی یه سری بهش بزنی.
شیپور:اگه نداری بیخیال ورزشگاه آزادی شو، وسیلهای است که با دمیدن یک فوت کوچک به درون آن میتوانی گوش دشمنان را کر کنی
شیر برنج: کسی که نوری ماوراءطبیعه از خود خارج می کند، کرم شب تاب.
شیلنگ: با فشار زیاد غیر قابل کنترل میشود. (هر جور راحتی فکر کن)
عروسی: محلی که در آن بزنند (نه کتک البته) و برقصند، غیبت کنند، کیک و جوجه کباب بخورند. (و نوشابه البته)
قرار: اغلب اوقات دومین دیدار را میگویند که قبلاً توسط تلفن گذاشته شده. (توجه: اگر پول ندارید، اگر توان دویدن شما کم است به شدت از قرار گذاشتن پرهیز کنید، در غیر این صورت آمادگی کتک خوردن را از دست موجودات ناشناختهای که دارای لباسی سبزینه رنگ و کلاه کجی به همان رنگ هستند، داشته باشید.
ماچ: یک حرکت غیر ورزشی! غیر اخلاقی و غیر فرهنگی است! که به خاطر مسائل سیاسی
و نفوذ انگلیس در ایران در زمان آقا محمدخان قاجار! در کشور ما رواج پیدا کرد. نوع پر آب آن بیشتر در مراکز خصوصی استفاده داره!
مشق: پروژهی دانشگاه، عملگی برای استاد!
نامزدی: فواید زیادی دارد، از جمله اینکه از کلاه کجها کمتر کتک میخورید. نشان آن حلقهای است در انگشت دوم از سمت چپِ دستِ چپ.
سلام.
خوبه. ادامه بدی شاید یه فرهنگ معین پرایم چاپ کنی. داداش کوچولو!!!
چه جوری اینهارو سر هم کردی.من مطمئنم که این همه چرندیات به ذهن هیچ بشر دیگه ای جز تو خطور نمیکنه.نفهمیدیم چی شد؟ این تعریف بود یا.............
سلام !نخوندم هنوز اما می خونم !
ای احمق بازم شروع کردی به مزخرف نوشتن
بازم مطالب دیگران بنام خودت نوشتی
واقعا ادم بی شعوری هستی
نوشتهات هم مثل خودت زشتن
شما بیشتر شبیه دختر های بد میمونین که نجابت خودتونو از دست دادین و تو این فضای آزاد هر چی که به اون موخ پوکتون نفوذ میکنه بیان میکنی اصل من آدم زشت تو چرا مثل من میشی اگه واقعاْ جرت داری بیا آی دی بزار وحرف بزن انقدر مثل آدم های ترسو نباش البته ذاتت ترسو هست و بی تربیت میدونی چیه منم مثل تو بلدم فوش بدم بهتر از تو بلدم خیلی جا ها دوست دارم فوش بدم ولی اینکارو نمیکنم چون مثل تو نیستم .
خوب می شی!فرهنگ لغت بده بیرون/من دنباله یه ناشناسم!قبلا اومد بلاگم حالا گمش کردم!
سلام خوبی یکمشو خوندم به نظر جالب میات ولی دوست عزیز باید آف باشم که بتونم هموشونو بخونم
موفق باشی
قربانت...نیکا
شکر خدامن همیشه ای ناشناسا رو باهم قاطی می گیرم خوش باشی