تمام تصویر من از تمامیت حیات !
سلام !
در سرم صدایی ترسناک فریاد می زند : «تمام تقدیرت تنهایی ست ! ».
توالی تلخی ها تن تبدار مرا تازیانه می زند . تک و تنها و بی توشه ، تابناکی طرب را از یاد برده ام . از من ستانده اند هر چه ستودنی ست ! چه ستم کاری گیتی !
تردیدی نیست که دلتنگی تو را تاب نمی آورم . تکرار تصویرت در تو در تو های این ذهنیت آشفته ، تا ابد باقی ست ! ….
*********
چقدر این متن (ت) داشت ! مثل همه واژه هایی که در ذهنم بال و پر می گیرند . مثل : تلخی ، تنهایی ، تب و … تو !
سر در گم شده ام در این تنهایی و تصویر خیال انگیزت در چهار جهتم متجلی ست . تصویرت خیال انگیز است اما خیال نه ! تو در کنار منی ! مطمئنم ! مرا می بینی و می بینمت . تو را حس می کنم و دستان نوازشگرت ، پیامبران شفایند برای این دل بیچاره مصلوب ! و من تجربه می کنم این حال عجیب را : این درد و درمان توام را ، این سلامت بیمارگونه را !
تنها تو با منی نه هیچکس دیگر . هزار هزار نفر در اطرافم پرسه می زنند . من با آنها صحبت می کنم ، چاق سلامتی و شاید هم خنده ای حباب وار بر دریای غم تو بنشانم ! اما آنها نیستند و تو هستی . تو تنها برای من هستی و دیگران نمی بینندت . دلیلی هم ندارد که ببینند . چه را می بینند که این را ببینند ؟! گفته بودم که این مردم عادت ندارند حقایق عریان را ببینند !
***
تمام دلخوشی این روزهای کسالت بار !
تو را به کدام واژه بنامم که لایقت باشد ؟!
شانه های فرتوت واژگانم وصف تو را تاب نمی آرند و دلم را بی تاب تر می کنند .
های تفسیر واژه عشق !
واژه که سهل است ، زندگی از تو معنا می گیرد !
من در تمام طول این راه پر فراز و نشیب ، رو به سوی ماه تو آوردم که تو بهترین راهنمای منی در راهی که خود مرا به آن افکنده ای . من با تو اوج می گیرم ، با تو فرود می آیم ، با تو گام می زنم ، با تو نفس می کشم ، می خوابم و بر می خیزم ، می خندم و می گریم … و تو چون جویباری سرشار از خنکای آب در لحظه لحظه من جریان داری !
خنکای آب را حس می کنم ، صدایش را می شنوم ، تلالو دل انگیز خورشید امید را در آن می بینم و غرق می شوم در سعادتی عظیم ….
برای زائر تشنه ای چون من ، که بیابانی به وسعت دو دهه دلتنگی را پس پشت نهاده ، تا شاید روزی به زیارت کعبه عشقی نائل آید ، خنکای این جویبار چه سعادتی ست ! و چه بختْ یاری بزرگی که این جویبار از پای همان کعبه سرچشمه می گیرد ! جویباری که یادگار پا کوفتن روحی پاک و کودکانه و صادق است چون اسماعیل ، بر خاک تیره تقدیر !
وه ! چه شیرین شکریست این جوی مقدس !
اما … اما می دانی ؟!
دستان من اگر چه به اندازه یک خواهش بیست و چند ساله قد کشیده است اما گویی …هنوز… هنوز… دور از دسترسی !
می دانم ! باور دارم که سراب نیستی ! که خنکایت را حس می کنم ، صدایت را، تلالو دل انگیزت را !
اما … اما گویی ، هنوز هنوز ، همان خاک تیره شوم بین ما جدایی افکنده است ! ….
من به راه ادامه می دهم …و تو همچنان جریان داری … تا خدا چه خواهد …!
تا بعد ….
سلام.خیلی متن زیبایی نوشتی.واقعاْ لذت بردم. عشق تمامی تصویر من از حیات و آنگاه که عشق ظهور کرد من متولد شدم.
ســـــــــــــــلـــــــــــا م ! تا حالا سلام به این کشداری دیده بودی ؟؟؟؟!! ؛) ! از آخرش خیلی خوشم اومد : من به راه ادامه می دهم …و تو همچنان جریان داری … تا خدا چه خواهد …!
راستی یه نفر را سراغ نداری که قالب طراحی کنه ؟ ؛) ! در ضمن هر دیدی یه بازدید هم داره ...فکر کنم یه قرن هست که به وبلاگ من سر نزدی ! شــــــــــــــــــــــاد زی !
دردا و دریغا ... که در این بازی ِ خونین بازیچه ی ایام ... دل ِ آدمیان است !!
این چه رازیست ... ؟ کز داد و... وداع آن همه گفتند و هیچ نکردند !!
یارب .... چقدرفاصله ی دست و زبان است !!
دوست عزیز سلام ..... چه عکس زیبایی گذاشته بودی !! می دونی ؟ این احساس تنهایی هم مثل خوره داره تمام وجود منو می خوره .... فرصت کردی یه سر بزن .... شعر زیبایی از لطفیان نوشتم ...در پناه حق و التماس دعا
امید وارم همیشه شاد باشی
سلام...این دفعه باید گفت محشر نوشتی...پاک و ساده...(((زیبایی..لذت..خنده پوچ است...تا می توانی از این پوچها گرد اوری کن...از پوچها مجموعه ای درست کن...و هر قدر بیشتر از این پوچها داشته باشی...ثـــــــــــــــر وتمند تری.)))همیشه شاد باشی نه با یادش بلکه در کنارش....
زیبا نوشته ای... کاش روزی به آرزویت برسی و بیابیش... پاینده باشی...
سلام عزیز...طبق معمول خیلی قشنگه...ببخش که دیر به دیر سر می زنم...گرچه متن پایینی رو هم خوونده بودم...
علیک سلام....این در جواب سلامتون .....و اینکه سبک نوشته هاتون خیلی خوبه....
سلام حامد عزیز. از اینکه آدرس وبلاگ خوبت رو به من دادی ممنون. من به راهم ادامه می دهم ... و او همچنان جاریست... تا خدا چه خواهد... اما یه نکته از من داشته باش در پس یک عشق واقعی هیچ تنفری پنهان نیست. فقط عشق است و عشق. موفق باشی.
خواندمش.... مطمئن باش
سلام بنظرم خوب بود و البته فکر می کنم در بعضی جاها واژه هایی بکار برده بودی که به کلیت متن و شیوه نگارشت نمیامد اما در مجموع خوب بود. موفق باشی
سلام من همیشه میام اینجا سر می زنم . خیلی با احساس و قشنگ می نویسید .
سلام. تو که آپ نکردی پس دیشب چی می گفتی؟!!!!!!!
......... کار ما عشق است و ما را بهر آن آورده اند