صورتم را چسباندم به شیشه. پشت شیشه هیچ چیز نبود. پوچ پوچ. صورتم روی شیشه کم کم خنک شد. بعد یواش یواش از پشت شیشه تاریکی را احساس کردم که انگار از ته پوچی آمد و رفت توی چشمهایم و همه وجودم را پر کرد. من تاریکیها را کلمه کردم و کلمه ها را از آخر وجودم پرت کردم بیرون. دم دستم فقط تو بودی، کلمه ها خوردند به صورت منتظر تو، روی صورتت ماسیدند و زشتت کردند. آنقدر که وقتی صورتم را از روی خنکی شیشه برداشتم و نگاهت کردم، دیگر نشناختمت...
عوض شده بودی. دلم می خواست زشتی ها را از روی صورتت پاک کنم، شاید دوباره مثل سابق شوی. نکردم. به جایش صورتم را دوباره چسباندم به شیشه. به خنکی شیشه عادت کرده بودم. تو ساکت ایستاده بودی، این بار کمی دورتر اما هنوز منتظر. من دوباره شروع کردم به کلمه ساختن با تاریکیها و تو باز هم زشت تر شدی...
مثل قدیسها من را بخشیدی و رفتی. همه زیبایی ات را به من باخته بودی، حق داشتی مجازاتم کنی، اما تو فقط من را بخشیدی و رفتی. حالا دیگر خیلی وقت است که کلمه های تاریک نه به تو ، که به دیوار می خورند و توی صورت خودم بر می گردند و زشت ترم می کنند.
مثل تاریکی پشت شیشه که انگار از ته پوچی می آید ...
سلام...بهت لينک دادم...
سلام چقدر زيبا نوشتی چقدر عميق و با احساس اميدوارم هميشه در زندگی موفق باشی
خوبه ...
تو کسی را که به اندازه یک گلدان هم سبز نبود به نگهداری باغی خواندی ......
چه می کنی با خودت ؟!!
آن روزها رفتند/ ِآن روزهای برفی خاموش/ کز پشت شیشه در اتاق گرم /هر دم به بیرون خیره می گشتم .... آن روزها رفتند ٬به فردا نگاه کن ٬ از من یاد بگیر!!;) !شـــاد زی !
سلام.مطلب قشنگی بود.خیلی قشنگ بیانش کرده بودی.به منم سر بزن.
سلام...انگار یادگرفتی چطور بنویسی ...آُفرین
خیلی قشنگو پر معنی نوشتی...
سلام:
واقعاْ زیبا بود ...
چقدر قشنگ زیبا بود افرین
سلام.او رفت و من ماندم و هزاران زمزمه که هنوز در گوشم آوار زندگی را تداعی می کنند. و من رفتم چون دیگر توان بخشیدن نداشتم. . .
سلام... تاریکی پشت شیشه... زیبا نوشتی...پاینده باشی...
مثل اینکه همه وبلاگ های شما رو باید آفلاین خوند ... قطع می کنم می خونم .
salam...kheily baram jalebe!in 3ta weblog bara shomast...age dorost hads zaheh basham!afrin be shoma chon man too yekish mondam...kheily vaght barashon mizary...khoshalam,movafagh bashiiiiiiiiii
سلام البته چه سلامی
باید منتظر بد تر از ایناش باشی باید بدونی رفته ولی هیچ وقت نبخشیده.
اوچی.......
من نمیدونستم یکیشون هم اینجوریه
مواظب باش ترورت نکنن
هه.....
چه کارش کردی که این همه دلش از دستت خونه؟؟؟
نمیدونستم اینجوریشم داری
به هر حال مواظب باش داری چه کار میکنی...