سلام بانوی ترانه های ناتمام !
می دانی ؟! دلم می خواهد این ترانه هیچوقت تمام نشود ! دلم می خواهد آن قدر واژه بسازی که دستان من ، تا دنبا دنباست ، برای از تو نوشتن بخارد و آن قدر بنویسم که سرانگشتانم پینه ببندد !
سکوت بدچیزیست بانو ! … بدچیزی !!
درست است که «سکوت سرشار از سخنان ناگفته است»! درست که باید حرف سکوت را شنید ، درست که …!
اما ببین ! سکوت فقط زمانی معنا دارد که میان دو فریاد نشسته باشد ! سکوت وقتی معنا دارد که آنقدر کلام توی دلت هست که واژه مند کردنش ممکن نیست و نو در گستره این ناتوانی ، که دلالت بر همه توانایی های روح بشر دارد ، تمام سخنت را برهنه برهنه توی چشمانت می ریزی تا قطره قطره فوران کند !
سکوت عاشق از کثرت کلام است نه سختی سخن !
سکوت عاشق به گفتگو تکیه دارد نه به سکون ! سکوت ساکت ، نجواگر هیچ موسیقی آسمانی ای نیست . چنانکه وقتی باشی ، نبودنت برایم معنا دارد و اگر نباشی ، نبودنت توالی خردکننده تلخی خواهد بود !
بودنی ترین بایدِ بی برو برگرد !
نرو تا بازآمدنی هم درکار نباشد ! آن که می رود ، دلدل بازگشت را تا ابد به همراه خواهد داشت و تازه ، « بازگشت هیچ چیزی را درست نمی کند !!»
اصلا من نمی دانم ، وقتی می شود آمد ، چرا باید از رفتن دم زد ؟! آن هم آمدنی که پایان نخواهد داشت که در این راه هر چه نزدیکتر بیایی ، جاده ای طولانی تر را فراروی خواهی دید که هدف از این آمدن ، نه رسیدن ، که همسفریست !
همسفرترین !
همسفرگی معنای همسفری نیست ! همسفرگی ، آمدنی ست که به سراب سفره دل باخته ، به پایان ، به برکه فریب اندود همخانگی !
همسفر اما ، به سفر می اندیشد ، به بی نهایت جاده ، و به آرامش بی سکون موج ، آنگاه که درگیرودار آمدنهای بی پایانش ، هزار بوسه بر تن ساحل می ریزد و آواز شوق می خواند !
بی شک همسفر نیز سفره پهن می کند ، سقفی هم می زند برای این همسفرگی !… اما فریب سفره و احساس مسقف را نمی خورد ! احساس همسفر سقف ندارد تا باران یادش نرود که اینجا دو همسفر ، که تنها به همسفرگی نمی اندیشند ، سرسپرده نوازشهای هماره اویند !
دلت را به دریا بزن بانو !
ما برای بارانی شدن ، به سکون و سکوت برکه نیازی نداریم .
اگر طوفان نوح را می خواهی ، دریا را دریاب !!
تا بعد …
سلام
چقدر قشنگ و چقدر دلنشینه نو شته هات ...........
ارزو می کنم با بانوی ترانه های ناتمام خوشبخت خوشبخت بشی.دوسش داشته باش .قدر اون و قدر عشقتو بدون .......
یک جمله را مدام تکرار نکن/.
هلیای من به شکوه آنچه بازیچه نیست! بیندیش ...
ما برای فرو ریختن آنچه کهنه است آفریده شدیم ...
رجعتی باید هلیا ...
تو ای نایاب ای ناب//مرا دریاب دریاب...نوشته ات منو یاد این شعر انداخت... شاد و پاینده باشی..
آری.............
! سکوت عاشق به گفتگو تکیه دارد نه به سکون ! سکوت ساکت ، نجواگر هیچ موسیقی آسمانی ای نیست . چنانکه وقتی باشی ، نبودنت برایم معنا دارد و اگر نباشی ، نبودنت توالی خردکننده تلخی خواهد بود ! بودنی ترین بایدِ بی برو برگرد ! نرو تا بازآمدنی هم درکار نباشد ! آن که می رود ، دلدل بازگشت را تا ابد به همراه خواهد داشت و تازه ، « بازگشت هیچ چیزی را درست نمی کند !!» اصلا من نمی دانم .....پس
می توانی بروی...آزاد باشی....ویا دنبالش بگردی.........
همین.....................
امیدوارم منطورمو خوب بفهنی........
سلام. هرگز نرو ولی اگر رفتی در را محکم بکوب و ببند تا وسوسه با تو آمدن برای همیشه لای در له شود.
اینم یه دروغه بزرگ واسه اونایی که نمی شناسنت.
دقیقا