نا شناس

بسیار جالب

نا شناس

بسیار جالب

چه کسی ست از تو زلالتر؟!


 

خاله سوسکه سلام!


حالت خوبه؟! چه خبر از شهر شلوغت؟! چه خبر از دل صافـت ؟!
. دل آقا موشه که بدجوری تـــنگه ! هی چپ می رم، راست می آم چشات رو می بینم صداتو می شنوم. نه از ته بازارچه، از همین دوروبر، از پشت سرم !اما تا می آم جوابتو بدم، می بینم نیستی! .
بلا روزگاریه عاشقیت !! ( از دیالوگ بهروز وثوقی در سوته دلان اثر شاعرانه مرحوم علی حاتمی )                                             *********************

یادش بخیر! آنروزها وقتی پدر بزرگ برایم داستان خاله سوسکه را می گفت، همــــــیشه از لذت سر مست می شدم. همیشه خدا نگران بودم که «آقا موشه » آیا ایندفعه هم به « خاله سوسکه » می رسد یا نه؟!و همیشه می رسید . افسانه ها همیشه انتهای شیرینی دارند.چون بچه ها تلخی را نمی فهمند. نمی فهمند چرا باید شاد نبود وقتی که می شود قهقهه زد. نمی فهمند چرا نباید رقصید وقتی زمین و آسمان ترانه می خواند . اما وقتی که قد می کشند، می بینند آن که می گرید، دشمن لبخند که نیست، هیچ! تازه دلش می خواهد حسابی هم قهقهه بزند! اما یک چیزی شبیه بغض، یک جایی شبیه گلویش را گرفته! و آن وقت خنده هایش بریده بریده می شود، طفلک! بعد به همین راحتی قهقهه اش می شود هق هق!!. ولی بچه ها اینها را نمی دانند، نمی خواهند بدانند. به خاطر همین، همه افسانه ها پایان شیرنی دارند . کاش زندگی ما هم افسانه بود ! حتی اگر هیچوقت قد نمی کشیدیم!!

*********************

می دانی ؟! از کاغذ، از قلم، از خودم حالم به هم می خورد ! و این اصلا ربطی به عشق ندارد!!
حتی اگر تندیس عشق من و تو
، آدم برفی کوچکی باشد که در یک زمستان منجمد ساخته ایم، کاش هزار سال دیگر بهار نیاید، تا من به تماشای هزار هزار باره این تندیس بنشینم. هر چند که من می دانم که این عشق داغتر از آن است که آدم برفی بپرورد !!
من حالم از کاغذ، قلم و خودم به هم می خورد
! چون وقتی می توانم صاف توی چشمانت نگاه بکنم و فریاد بزنم: « من عاشق تو هستم! » ، باید از ترس این چشمهای کاوشگر، همانهایی که می گویی می پایندمان، سرم را بیاندازم پایین و خفقان بگیرم!  ای داد از این پا در هوایی لعنتی فرساینده!!

*********************

می دانی؟!

 روزی فکر می کردم که شعر «بانو»ی نرودا ، برای تو گفته شده است، از زبان من!

چه بسیارند از تو بلندتر، بلندتر!

چه بسیارند از تو زیباتر ، زیباتر!

چه بسیارند از تو زلال تر، زلال تر!

اما ، بانو تویی!!

ولی حالا نظرم عوض شده است! آخر، من در سطر سطر این شعر حرف دارم!

چه کسی ست از تو بلند تر؟! «سلطان» را به یاد بیاور وقتی به «مریم» می گفت: « تو قدت از ما بلندتره !» (برگرفته از فیلم سلطان اثر مسعود کیمیایی )

چه کسی ست از تو زیباتر ؟! آن گاه که «شیرین» عشق در جان بنشیند، دیگر چه جای سخن گفتن از طعم «شکر»ست؟! (این عشق شیرین و خسرو، حکایت خیلی بامزه ایست!! ولی به هر حال در داستان آمده است که بزرگان حکومت برای اینکه خسرو از عشق شیرین دست بردارد دختری از بلاد اصفهان برایش انتخاب می کنند به نام شکر! که می گویند بسیار زیبا بوده است. ) اصلا مقایسه در این مقام، چیزی در مایه های «شکر» خوردن است!!!

چه کسی ست از تو زلالتر؟! که زلالیت تو، سرچشمه عشق من است و اگر عشق من زلال است، از پاکی سرچشمه گواهی می دهد و من، لااقل خودم به زلالیت عشقم، ایمان دارم!

نظرات 10 + ارسال نظر
هانی پنج‌شنبه 8 بهمن 1383 ساعت 11:06 http://hamed57.blogsky.com

سلام - من وبلاگتو خوندم
به نظرم تو آدم جالبی هستی و لی حیفه که وقتی اینقدر خوب می تونی بنویسی همش با یاس می نویسی
من آدمای نا امید رو دوس ندارم
به نظر من امید به آدم قدرت میده
فکر نکن که دارم شعار میدم ولی من خودم ۱۰۰۰ بار امتحان کردم همه نشدنی ها هم وقتی مثبت نگاه کنی میشه
هیچ وقت لازم نیست آدم حرفاشو تو خفقان بزاره
آدم زندس که باشه و زندگی کنه و این یادت باشه که تو فقط ۱ بار فرصت داری که باشی و زندگی کنی و اونایی رو که دلت می خواد دوست باشی و حرفایی رو که می خوای بزنی
امروز رو زندگی کن
خوب و حوش و سلامت و موفق باشی
هانی

شکوفه جمعه 9 بهمن 1383 ساعت 13:12 http://shokoufehs.persianblog.com

سلام حامد جان ..............عید رو بهت تبریک می گم !! امیدوارم که همیشه موفق و پاینده باشی ..........در مورد مطالبت هم که نوشته بودی باید بگم که خیلی زیبا بود !! می دونی .... من هم خیلی از شبها دلم می خواد که باز هم قص های مامان بزرگم رو بشنوم ............. یادش بخیر چقدر زیبا از دوست داشتنها و رسیدنها می گفت ....چقدر زیبا پسر پادشاه با دختر خیاط ازدواج می کرد ............. و چقدر دلنشین دختر شاه پریون با پسر باغبونشون عاشق هم می شدند و با هم زندگی می کردند ............. واقعا یادش بخیر !!! می دونی حامد خان .... من هم دیگه از خودم و از غم نوشتنم ........... و از همه ی این آپدیت کردنها و منتظر موندها و اشک ریختنها و شبها را به یاد خاطرات گذشته سر کنم .......دیگه خسته شدم ........... من که حس می کنم روی لبه ی دنیا وایستادم ....... (به قول شل سیلراستاین که می گه : آی آدما .....من من گم زمین گرد نیست ....... چون خودم تا لبه دنیا رفتم و درست اونجایی که دودهای سیاه در هم می رفتند نشستم ............ حالا هم می گم آی مردم زمین صافه !!)) .......... برات آرزوی بهروزی و سربلندی می کنم ..امیدوارم که همیشه موفق سلامت باشی .فرصت کردی یه سر بهم بزن !! در پناه حق

عظیم شنبه 10 بهمن 1383 ساعت 04:21 http://azimksh.persianblog.com

سلام عزیز!!وقت نکردم بخونم ولی همینجور که اسکن کردم نوشتتو دیدم خیلی ژیشرفت کردی و یه وبلاگ نویس حرفه ای شدی.مواظب خودت باش!!!!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 بهمن 1383 ساعت 18:02

سلام ....آره کاش همه چیز قصه بود ٬ کاش من هم تو قصه ها بودم اما افسوس که مجبورم در این دنیای مسخره به دید دیگران زندگی کنم و به دید خودم وقت کشی تا ...! خوش به حال خاله سوسکه ٬خوش به حال آقا موشه ٬خوش به حال دیو و پری ...
از قلم و کاغذ ٬از صفحه مونیتور کامپوتر ٬از صفحه وبلاگم ٬از اون ارکات لعنتی ٬از همه چیز حالم به هم می خوره !!.....اما کاری نمی شود کرد...محکومم به زندگی !
( راستی دخترهای اصفهانی از قدیم الایام خوشگل و با حال بودند!!! D: )
حالی از ما نمی پرسی؟ نکنه قهری ؟
شـــــــــــــاد زی !

نرگس چهارشنبه 14 بهمن 1383 ساعت 18:03 http://roya1981.persianblog.com

سلام ....آره کاش همه چیز قصه بود ٬ کاش من هم تو قصه ها بودم اما افسوس که مجبورم در این دنیای مسخره به دید دیگران زندگی کنم و به دید خودم وقت کشی تا ...! خوش به حال خاله سوسکه ٬خوش به حال آقا موشه ٬خوش به حال دیو و پری ...
از قلم و کاغذ ٬از صفحه مونیتور کامپوتر ٬از صفحه وبلاگم ٬از اون ارکات لعنتی ٬از همه چیز حالم به هم می خوره !!.....اما کاری نمی شود کرد...محکومم به زندگی !
( راستی دخترهای اصفهانی از قدیم الایام خوشگل و با حال بودند!!! D: )
حالی از ما نمی پرسی؟ نکنه قهری ؟
شـــــــــــــاد زی !

مهسان شنبه 17 بهمن 1383 ساعت 13:56 http://kamoone.persianblog.com

سلام.من همیشه به اینجا سر می زنم!و خیلی از مطالب این وبلاگ رو خوندم. اما هیچ وقت نظری ندادم. امروز تصمیم گرفتم بنویسم.زیبا می نویسید و البته پربار...افسانه ها همیشه شیرین اند چون از زبان اونهایی هستند که تلخی هارو با تمام وجود حس کردند ....حتی اگه هیچ وقت به خاله سوسکه ی خیالی خودشون نرسیده باشند!!. براتون آرزوی موفقیت دارم...شاد باشید.

حامد یکشنبه 18 بهمن 1383 ساعت 18:07 http://www.hanet.persianblog.com

سلام/وبلاگ قشنگی داری برا همین میخوام بات تبادل لینک کنم لطفا راستی چجوری صفحه نظرات اینجوریه؟

حامد یکشنبه 18 بهمن 1383 ساعت 18:08 http://www.hanet.persianblog.com

پس منتظرم بیای به وبلاگم/از اینکه هم اسم منی خوشحالم

[ بدون نام ] یکشنبه 25 بهمن 1383 ساعت 09:50

حالم به هم خورد
خیلی بیکاری

ندا دوشنبه 26 بهمن 1383 ساعت 07:14

دوست عزیز مطالب زیبایی داشتی و قلمی زیباتر .بهت تبریک میگم. با خاله سوسکه منو بردی به دوران کودکی.ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد