نا شناس

بسیار جالب

نا شناس

بسیار جالب

من حال هـسـتم

 

 

 

قلم و رنگ در اختیار شماست بهشت را نقاشی کنید و بعد وارد شوید .
من در حال ام !
من از حال ام !
نه گذشته و نه آینده ، جنس من حال است .
تا حال هیچگاه فرصتی نیست . از حال گذشتن ابتکار می خواهد . از حال گذشتن ذکاوت ، هــوش ، استعداد می خواهد . در خود می جویم که چگونه در حال بمانم و از حال بگذرم ! آنچه در گذشته است حسرت و آه و کنایه ، آنچه در آینده است ؛ کاش و امید و آرزو است . اما آنچه در حال است ؛ شجاعت و جسارت است ، تلاش و کوشش است ، رفتن و به زمین خوردن است ، جستجو و یافتن است ، تمنا و رسیدن است .
من در حال ام و به لحظه می اندیشم ، به اکنون .
من در لحظه ام ، من آن ام !
من تصور مبهم گذشتگان ام .
من خیال باطل آیندگان ام .
من طول و عرض زندگی ام .
من سراشیبی زمان ام .
من خود لحظه ام .
من از زمان اکنون سخن می گویم ، از ابتدای حال ، از ساعت صفر در لحظه !
من اینجا ( زمان ، مکان ) هستم .
من تصویر یک امروزام .
من یقه پیراهن هر روزام .
من صدای شعر حال ام ، شعر نو ، شعر اکنون
من حافظه ی زمان ام .
من فعل هستم ( بودم ، هستم ، خواهم بود ) ام!
من نگاه چشم ام بر روی حال ، اکنون .
من از همینک ام ( که آغاز شدم).
من زمزمه نزدیک ترین ترانه ام .
من تابش خاطره خود ام !
من حال ام ، من ...

اکنون قلم در اختیار من است / اکنون هنر نیاز من است / اکنون رنگ هدف من است.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 20 اسفند 1385 ساعت 14:02 http://sara60.blogtak.com

سلام زیبا و سنگینه
سر بزن خوشحال میشم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 اسفند 1385 ساعت 00:11

سلام منم موافقم که متنت قشنگه
ولی خودتم می دونی و حتی اعتقاد داری که حال بدون گذشته و آینده معنا نداره
اگه گذشته و فکر کردن به گذشته نباشه این حال جزپشیمونیه آینده نیست.اگه آینده رو هم بی خیال باشی که دیگه این چه حالیه.
جناب برای داشتن جزیی از جز باید به کل هم حتما توجه کنی.
موفق باشی....

وشکا پنج‌شنبه 24 اسفند 1385 ساعت 23:57

حال بودن زیباست اما به شرط سادگی. ساده بودن زیباست به شرط ادمییت.ادم بودن شرط است به عظمت حال و زیبایی ساده بودن.

ناشناس جمعه 25 اسفند 1385 ساعت 23:08

مثل همیشه زیبا ست اما به شرطی که زیبایی را به روح خود ، هدیه کنیم .

من فعل هستم ( بودم ، هستم ، خواهم بود ، و خواهم شد )

اکنون که زندگی ، تا حدودی در اختیار من است ، زیستن را خواهم آموخت .
اکنون که اختیار ، تا حدودی برای من ، در نظر گرفته شده ، هستی را به پستی های زندگی نخواهم فروخت .

شاید دیگران ، حتی آنان که نامی از خود باقی گذاشته اند ، نوعی از زندگی را اختیار کرده بودند ، اما من ، زندگی را به فراخور آرامش درون و وجدانم ، اختیار خواهم کرد .

تا بعد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد